با رنگ و بویت ای گل! گل رنگ و بو نداردبا لعلت آب حیوان آبی به جو نداردشب خیال تو کشیدم به بر خویش و سحربسترم بوی سر زلف تو میداد هنوزنیستم مانند بلبل نغمهسنج هر گلیانتخاب ما ز خوبان یک گلاندام است و بسهرگز به حسن ساخته عاشق نمیشومگلهای کاغذی دل بلبل نمیبرنداز عشق من به هر سو در شهر گفتگویی استمن عاشق تو هستم، این گفتگو نداردرسوا منم وگرنه تو صد بار در دلمرفتی و آمدی که کسی را خبر نشدگر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیبحیف است بر جوانی کاین آرزو نداردبیدل از پیری سراپایم خم تسلیم ریختسرو این گلزار بودم، شاخ بیدم کردهاند (بیدل)مگو که پیر شدی عاشقی نمیزیبدشراب کهنۀ ما نشئهای دگر داردشهریار بخوانید, ...ادامه مطلب