سعدی

ساخت وبلاگ

نتیجه تصویری برای عکسهای غروب عاشقانه 

سرآن ندارد امشب كه برآيد آفتابي

 

چه خيالها گذر كرد و گذر نكرد خوابي

 

به چه دير ماندي اي صبح كه جان من بر آمد

 

بزه كردي و نكردند موذنان صوابي

 

نفس خروس بگرفت كه نوبتي بخواند

 

همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابي

 

نفحات صبح داني ز چه روي دوست دارم

 

كه به روي دوست ماند كه برافكند نقابي

 

سرم از خداي خواهد كه به پايش اندر افتد

 

كه در آب مرده بهتر كه در آرزوي آبي

 

دل من نه مرد آنست كه با غمش بر آيد

 

مگسي كجا تواند كه بيفكند عقابي

 

نه چنان گناهكارم كه به دشمنم سپاري

 

تو به دست خويش فرماي اگرم كني عذابي

 

دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي

 

عجبست اگر نگردد كه بگردد آسيابي

 

برو اي گداي مسكين و دري دگر طلب كن

 

كه هزار بار گفتي و نيامدت جوابي

 

سعدی

 

GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 208 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 11:16