چه دلي اي دل آشفته كه دلدار نداري
گر تو بيمار غمي از چه پرستار نداري
شب مهتاب همان به كه از اين درد بميري
تو كه با ماهرخي وعده ديدار نداري
شرح هجران مرا از من آزرده چه پرسي
خود بين تو مگر ديده بيدار نداري
اي سرانگشت من اين زلف سيه را زچه پيچي
كه در اين خلقه ي زنجير گرفتار نداري
گرچه سيمين به غزلهاي سخن از يار سرودي
بخدا يار نداري بخدا يار نداري
سيمين بهبهاني
GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 19:42